مرکز خرید فروش قیمت پودر پیاز و سیر ادویه

مرکز فروش پیاز و سیر عمده فروش پودر پیاز و سیر خالص و درجه یک ادویه
  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

مسابقات بین‌المللی قرآن بانوان معنویت‌بخش است

04 فروردین 1398 توسط آرش صحرایی

عضو کمیسیون فرهنگی مجلس گفت: اگر متسابقین آنچه را از قرآن کریم درک می‌کنند در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی‌شان پیاده کنند، این مساله بر زندگی آن‌ها تاثیر خواهد داشت.

به گزارش ایسنا، به نقل از ستاد خبری سومین مسابقات بین‌المللی قرآن کریم در بخش بانوان، حجت‌الاسلام والمسلمین احمد سالک در مورد تأثیر این رقابت‌ها بر تمایل بیشتر بانوان مسلمان به فراگیری و پیاده‌سازی آیات وحی، گفت: قرآن کریم جایگاه ویژه‌ای در جامعه بشری دارد و این جایگاه در حال رشد است.

وی یادآور شد: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با رهنمودهای امام خمینی (ره) و تدابیر رهبر معظم انقلاب، تمایل به قرائت و حفظ قرآن کریم هم در ایران و هم در جهان اسلام افزایش یافته است.

سالک به مسابقات قرآن کریم بانوان در کشور که برنده آن راهی مسابقات بین‌المللی قرآن بانوان می‌شود، اشاره کرد و افزود: مسابقات کشوری نیز با استقبال ویژه بانوان مواجه می‌شود که نشان از علاقه‌مندی جمع کثیری از بانوان به انس با قرآن و فهم آیات آن دارد.

نماینده مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی در خصوص تأثیر برگزاری این مسابقات بر تغییر سبک زندگی بانوان و خانواده‌های ایرانی، توضیح داد: دغدغه اصلی ما در مورد قاریان و فعالان قرآنی بیشتر این است که نکند خدای ناکرده، آن‌ها به انس به قرآن بپردازند اما اثری بر زندگانی‌شان نداشته باشد. اگر متسابقین آنچه را از قرآن کریم درک می‌کنند در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی‌شان پیاده کنند، این مساله بر زندگی آن‌ها تأثیر خواهد گذاشت.

وی اظهار کرد: اثربخشی ساختاری کلام وحی بر سبک زندگی متسابقین قطعی است و ما در سطح جامعه به وضوح شاهد این مساله هستیم. کسی که با قرآن انس عمیق پیدا می‌کند زندگی‌اش هم به سمت زندگی الهی تغییر جهت می‌دهد.

نماینده اصفهان در مجلس دهم، مسابقات بین‌المللی قرآن کریم بانوان را میدان تشویق برای کسانی که در آرزوی حفظ آیات وحی هستند، دانست و تاکید کرد: این مسابقات انگیزه حفظ قرآن کریم را در بانوان علاقه‌مند افزایش می‌دهد و موجب می‌شود تا رقابت در بانوان جهان اسلام در این زمینه رشد یابد.

 نظر دهید »

فراز و فرود کاغذ در سال ۹۷/ همه آن چیزی که باعث شد کاغذ افسار گسیخته شود

04 فروردین 1398 توسط آرش صحرایی

کاغذ سال پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشت،‌ عده‌ای سودهای میلیاردی بردند و عده‌ای زیان. اما در این میان این صنعت نشر بود که بیش از گذشته کم‌توان شد.
۰۴ فروردين ۱۳۹۸ - ۰۴:۴۰ 
فرهنگی 
ادبیات و نشر 
نظرات 

 

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ «کاغذ» اصلی‌ترین کلید‌واژه ناشران و چاپخانه‌داران در سال 97 بود،‌ سالی که شروعش با نمایشگاه کتاب سی ویکم و بحرانی‌شدن وضعیت کاغذ شروع شد و پایانش با گم شدن 86 درصد کاغذهای وارد شده به کشور با مجوز صادر شده از سوی دو وزراتخانه فعال یعنی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزارت صنعت،‌ معدن و تجارت.

در مجموع سال گذشته سالی پر حادثه برای کاغذ بود،‌ اگر بخواهیم  به بررسی همه آنچه که برای کاغذ در سال 97 پیش آمد اشاره کنیم، قطعاً باید به انتشار فهرست واردکنندگان کالاهای مشمول ارز دولتی که از سوی بانک مرکزی در تیرماه منتشر شد،‌ اشاره کنیم،‌ فهرستی از شرکت‌های مختلف که اقدام به واردات کاغذ با ارز دولتی کرده بودند،‌ شرکت‌هایی که 90 درصدشان نه تنها برای صنف شناخته شده نبودند،‌ بلکه چند هفته‌ای پس از آن مشخص شد که برخی از آن‌ها حتی وجود خارجی نیز نداشته‌اند ودر واقع هیچ وقت بخش بسیار بزرگی از این کاغذ‌ها به کشور وارد نشد.

پس از آن بود که اوضاع بازار کاغذ به هم ریخت و قیمت‌ها یکباره شروع به افزایش کردند،‌ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان متولی حوزه مصرف‌کنندگان کاغذ وارد میدان شده و توانست کاغذ را به فهرست کالاهای مشمول ارز 3800 تومانی یعنی گروه کالایی یک وارد کند‌، اقدامی که به باور بسیاری اشتباه بود و موجب رانت در این حوزه شد.

 نظر دهید »

صله رحم در کلام رسول اکرم(ص)

04 فروردین 1398 توسط آرش صحرایی

به گزارش افکارنیوز،  اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می‌شود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهش‌های تاریخی است.

به دلیل آشنایی بیشتر و تلمذ در پیشگاه پروردگار الهی و ائمه معصومین، هر روز یک حدیث از معصومین (ع) با مضامین دینی و اخلاقی در بخشقرآن و عترت منتشر می‌شود.

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله می‌فرمایند:

مَنْ یَضْمُنْ لى بِرَّ الْوالِدَیْنِ وَ صِلَةَ الرَّحِمِ اَضْمُنْ لَهُ کَثْرَةَ الْمالِ وَ زیادَةَالْعُمْرِ وَ الْمَحَبَّةَ فِى الْعَشیرَةِ.

هر کس نیکى به پدر و مادر و صله رحم را برایم ضمانت کند، من نیز زیادى ثروت، طول عمر و محبّت او را در دل خویشاوندان ضمانت مى نمایم.

 نظر دهید »

عید نوروز عید ملی است و هرگز بدعت نیست

04 فروردین 1398 توسط آرش صحرایی

آیت الله سبحانی به پرسشی درباره عید نوروز پاسخ گفت.
به گزارش خبرگزاری مهر، متن پرسش مطرح شده درباره عید نوروز و پاسخ آیت الله سبحانی، مرجع تقلید شیعیان بدین شرح است:

سوال: عید نوروز بدعت است؟

پاسخ:

بسمه تعالی: عید نوروز عید ملی است و هرگز بدعت نیست زیرا به شرع نسبت داده نمی‌شود بلکه مردم این روز را به عنوان آغاز سال انتخاب کرده و به جشن می‌پردازند و آثار مثبتی دارد، زیرا مردم به صله أرحام و دید و بازدید می‌پردازند، البته به شرط اینکه از محرمات پیراسته باشد، ولی اگر عید بودن آن روز را به شرع مقدس نسبت بدهیم کار صحیحی نیست چون روایاتش ضعیف است. والله العالم

 نظر دهید »

آخرین لحظات شهید باکری به روایت شاهد عینی

04 فروردین 1398 توسط آرش صحرایی

فرماندهان قرارگاه از پشت بی‌سیم به من می‌گفتند: «حتی اگر می‌توانید دست و پای او را ببندید و بیندازیدش داخل قایق و او را بکشید بیاورید عقب.»
به گزارش مشرق، پس از دفع نخستین پاتک دشمن، مهدی باکری کوشید که برادران تا شب مقاومت کنند تا با استفاده از تاریکی شب پل را منهدم کنند، آنان نیز حرف را تأیید و آمادگی خود را برای ایستادگی اعلام کردند. ساعت ۱۴:۳۰ به فرمانده لشکر خبر دادند که دشمن از پل گذشته و وارد «حریبه» شده و از دشت باز مقابل قسمت کیسه‌ای دجله (نرسیده به گلوگاه) دست به پاتک زده است.

اصرار برای عقب نشینی شهید باکری

سماجت دشمن در تداوم پاتک موجب شد که سیل‌بند مقابل فرماندهی از نیروی خودی خالی شود و به دست دشمن بیفتد. بدین ترتیب نیروهای خودی در داخل شهرک و پشت سیل‌بند درحالی که محاصره شده بودند، با دشمن مقابله کردند. به دلیل تنگ‌تر شدن محاصره برادر نظمی به برادر باکری گفت: «شما بروید عقب، ما اینجا هستیم.» اما برادر باکری پاسخ داد: «ما می‌خواهیم بجنگیم، چگونه برگردیم عقب، مسئله اسلام در میان است.» این پاسخ برادر نظمی را قانع نکرد و وی به خود جرأت داد به خشاب‌هایی که برادر باکری پُر می‌کرد، ضربه زد و آن‌ها را به زمین ریخت، اما برادر مهدی به او گفت: «خدا که هست تو چه می‌گویی؟ همین‌جا خواهیم جنگید و عقب نخواهیم رفت.» با آمدن دشمن روی سیل‌بند، محاصره نیروهای خودی کامل و نبرد تن‌به‌تن آغاز شد.

قرار بود دست و پای مهدی باکری را ببندند

برادر کاملی بی‌سیم‌چی برادر باکری می‌گوید: «ما هرچه به برادر باکری اصرار کردیم که برگرد، نپذیرفت. به او گفتم: «از حبیب (اسم رمز قرارگاه) می‌گویند: شما برگردی عقب،» اما او نپذیرفت و به‌کلی خودش را از بی‌سیم دور کرد. از طرف دیگر، برادران [قرارگاه] از پشت بی‌سیم به من می‌گفتند: «حتی اگر می‌توانید دست و پای او را ببندید و بیندازیدش داخل قایق و او را بکشید بیاورید عقب.» من رفتم پیش او گریه کردم و قسمش دادم؛ برادر قمرلو نیز خیلی به او اصرار کرد اما او به عقب برنگشت و به من گفت: «شما روی سیل‌بند آتش‌کنید تا من بروم این نارنجک‌ها را بیندازم پشت آن»، ما این کار را کردیم و او رفت نارنجک‌ها را پرتاب کرد و برگشت. دوباره گفت: «برو به خمپاره‌اندازهای‌مان بگو آتش بریزند.» این کار را انجام دادم و برگشتم پیش او، بار دیگر گفت: «برو به برادرانی که روی تپه کنار حریبه هستند بگو خودشان را بکشند سینه تپه و سرها را پایین بیاورند که خطرناک است»؛ دستورش را انجام دادم و برگشتم. این بار گفت: «از پشت بی‌سیم نیروی کمکی بخواه.»

مهدی باکری زخمی و شهید شد

رفتم با بی‌سیم درخواست نیرو کردم و تا آمدم کنار او خطاب به من گفت: «نمی‌دانم نیروهای برادر جمشید نظمی در چه حالی هستند. برو خبری از آن‌ها بیاور» (آن‌ها در چند متری برادر باکری قرار داشتند.) همین‌که رفتم دنبال آن‌ها پس از چند دقیقه دیدم یک قایق روی دجله در حال حرکت است که برادر قمرلو هم سوار آن بود، در همین لحظه آتش آر.پی.جی که قایق را نشانه رفت، توجه مرا به خود جلب کرد. کمی بعد فهمیدم برادر باکری زخمی شده بوده و وی را با آن قایق برده بودند که دشمن آن را به آتش کشید و برادر باکری به شهادت رسید.»

برادر قمرلو فرمانده گردانی که در همان روز سازمان‌دهی شده و همراه شهید باکری در آن قایق بود می‌گوید: «در سیل‌بند که بودیم دشمن تا ۲۰ متری روی سیل‌بند رسید و من به برادر باکری گفتم: «به خاطر اسلام شما برگردید، هرچند شما به شهادت علاقه دارید و می‌خواهید به لقاءالله برسید، اما اسلام به شما احتیاج دارد. خواهش می‌کنم بروید عقب ما اینجا هستیم.» براثر اصرار زیاد من که تا حد گریه کردن رسیده بود، گفت: «برو برادر تندرو (سکان‌دار تنها قایق باقی‌مانده در پشت خط) را بیاور سوار قایق کن. او زخمی شده است.» رفتم او را آوردم داخل قایق، برادر باکری هم رفت و سوار قایق شد. آن را روشن کرد و چند لحظه توی فکر رفت و به نقطه‌ای خیره شد!

پس از این حالت، قایق را خاموش کرد و دوباره آمد پایین هر چه مدارک در جیب داشت درآورد، نقشه و دفترچه یادداشت و دیگر مدارک را پاره کرد و به داخل دجله انداخت و به ما گفت: «هرکس نارنجک دارد بیندازد!»، خودش یک نارنجک را به پشت سیل‌بند انداخت و چند نفر از عراقی‌ها را به درک واصل کرد و برگشت. سپس با خوشحالی به خواندن دعا و گاهی هم سرود مشغول شد. برادران را به مقاومت، دعا خواندن و سرودخوانی تشویق کرد.

گاهی تکبیر می‌گفت، لحظاتی امام زمان (عج) را صدا می‌زد، خیلی چابک شده بود، زیاد هم از خودش مواظبت نمی‌کرد! انگار می‌دانست که شهید خواهد شد. بیشتر برادران در حال زدن آر.پی.جی بودند، در این لحظه، تیری به کلاه کاسکت من خورد و ترکشی هم به بدنم اصابت کرد که البته تأثیر چندان نداشت به او گفتم: «برادر مهدی انگار که من تیر خوردم، او آمد پیش من و آر.پی.جی را از من گرفت و گفت: تو تیراندازی کن.»

وقتی شهید باکری مهمان دجله شد

چند لحظه گذشت، رفتم آر.پی.جی را دوباره گرفتم و گفتم: «شما نقطه‌ای که ما را اذیت می‌کنند، زیر آتش بگیرید تا من یک موشک به آن بزنم. پس از شلیک آن، دومی را آماده می‌کردم به او گفتم: ما دشمن را زیر آتش می‌گیریم شما خودتان را بکشید عقب به هر نحو که شده به عقب برگردید.» او درحالی‌که مشغول خواندن دعا بود، حرف مرا رد کرد. دوباره به او اصرار کردم. برگشت و گفت: «تو مگر عقل خود را از دست داده‌ای ازاینجا کجا برگردم؟!» در حین درگیری برادرانی که زخمی می‌شدند، به داخل قایق می‌بردیم، برادر باکری کنار من نشسته بود و تیراندازی می‌کرد.

یک‌دفعه در بین ذکرهایی که می‌گفت ناله ضعیفی کشید و به رو به زمین دراز کشید، باعجله او را برگرداندم و در بغل گرفتم دیدم که از پیشانی او خون می‌آید. هر چه او را صدا زدم، بوسیدم، پاسخی نشنیدم، فقط نگاه می‌کرد. او را داخل قایق گذاشتم، قایق را روشن کردم و باعجله به‌طرف نیروهای خودی در شرق دجله حرکت کردیم. دشمن قایق را زیر رگبار گرفته بود، به‌طوری‌که آن را سوراخ، سوراخ کرد، اما تیری به ما اصابت نکرد.

در همین حال یکی از افراد دشمن کنار دجله آمد و با آر.پی.جی شلیک کرد. وجود بنزین در موتور قایق باعث اشتعال آن شد. آتش به‌سرعت همه قایق را در بر گرفت، ما که بر اثر اصابت ترکش به داخل آب پرتاب شده بودیم، با یک دنیا غم و درد، سوختن برادر باکری و دیگر مجروحان را مشاهده کردیم، درحالی‌که نمی‌توانستیم کاری انجام دهیم. بر اثر اصابت موشک، قایق به سمت دجله حرکت داده شد و در نقطه‌ای کنار خشکی توقف کرد. به دلیل آتش دشمن از سمت غرب دجله نتوانستیم کنار قایق برویم. شب‌هنگام به آن سمت رفتیم، اما متأسفانه هیچ اثری از شهید باکری و دیگران نبود.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مرکز خرید فروش قیمت پودر پیاز و سیر ادویه

مرکز فروش پیاز و سیر عمده فروش پودر پیاز و سیر خالص و درجه یک ادویه

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

پیوندهای وبلاگ

  • ادویه
  • فروش ادویه
  • ادویه جات
  • ادویه فله
  • فروش عمده ادویه
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس